گفتوگوی نسیم هراز با علی پهلوان
قبل از رسيدن به اين تركيب دو نفره، تركيبهاي ديگري را هم آزمايش كرديم كه حالا به علتهاي مختلفي به نتيجه نرسيديم.
يا آن آدمها حاضر نبودند كنار نفر ديگر بنشينند، يا با آن طرف حرفي براي گفتن نداشتند و يا ... چيزي كه در جامعة موسيقي ما اصلاً موضوع عجيب و غريبي به شمار نميرود!با اين حال رسيديم به تركيب علي پهلوان (خواننده گروه آريان) و سيروان خسروي (تنظيمكننده و خواننده)؛ پهلوان كه قرار است پس از مدتها به همراه گروه آريان در دهه اول آذر كنسرت بزرگي داشته باشند و سيروان هم (تا ساعاتي قبل از اين مصاحبه) قرار بود اولين كنسرتش را در روزهاي آخر آبان و اول آذر برگزار كند كه عليرغم تمرينهاي فراوان گروه، كنسرت لغو شد و دلايلش را در حين بحث ميخوانيد.قرار بود گفتوگو به صورت ديالوگي بين علي و سيروان باشد و من و ميثم هم تا جايي كه لازم نباشد در آن دخالت نكنيم. هر چند كه دوستان اولش از اين كه حرفي براي گفتن نداشته باشند ميترسيدند، اما آنقدر حرف در حرف آمد كه وقت و نوار كم آورديم تا حرف! اگر هم فكر ميكنيد ما كم در بحث دخالت كردهايم، سخت در اشتباهيد! چون حتي صاحب كافهاي كه گفتوگو در آنجا برگزار شد (كافهاي در يكي از پاساژهاي روبهروي پارك ساعي) هم گهگاه به بحث ميپيوست چه برسد به ما!در اين 2 ساعت حرفهاي خوبي درباره بيزينس و مافياي موسيقي زده شد كه يك جورهايي درددل اكثر خوانندگان موسيقي است. كمي هم راجع به خود موسيقي و آلبومهاي اخير صحبت كرديم و البته حواشي موسيقي پاپ در ايران.گفتوگوي ما يك مهمان ويژه هم داشت: «زانيار» برادر سيروان كه مهمان ناخوانده ما بود كه بيشتر گوش داد و بعضي جاها با حرفهايش در بحث شركت كرد. اما به دلايلي «خسرويها» نميخواستند عكسشان در كنار هم چاپ شود!علي: سيروان، ميخواهم براي شروع، همين سؤالي كه قبل از شروع گفتوگو ازت پرسيدم را بپرسم. ما سر تمرين بوديم كه عليرضا ميرآقا [نوازنده ترومپت و پركاشن و خواننده پاپ] را ديدم... حالا تو ميتواني بپرسي كه اصلا عليرضا ميرآقا آنجا چه كار ميكرد كه خودش نكتهايست! عليرضا آمد گفت سيروان كنسرت دارد، من هم خوشحال شدم. حتي مثل اينكه تمرينهاي شما را هم ديده بود و ميگفت خيلي خوب است و دل ما را هم حسابي برد!تا اينكه چند وقت بعد خبر رسيد كه كنسرت سيروان لغو شده! گفتيم اي بابا چه شد؟ دوباره سر تمرين قبلي ما عليرضا گفت كنسرت اجرا ميشود. حالا باز از زبان خودت دارم ميشنوم كه اجرا نميشود! ماجرا چيست؟سيروان: راستش ما 4 ماه است كه داريم منظم تمرين ميكنيم. اول قرار بود سيام مهر و اول آبان در برج ميلاد باشد كه به دليل كوتاهي تهيهكننده (ايران گام و آقاي حسينخاني) اين اتفاق نيفتاد. دوباره قرار شد يك ماه بعد در سالن اريكه ايرانيان برگزار شود كه باز به دليل كوتاهيهاي مشكوك ايشان، همه زحمتهاي ما به هدر رفت. علي: شما مجبوريد با آقاي حسينخاني كار كنيد؟ يعني چون آلبومتان را منتشر كرده، امتياز كنسرت هم مال اوست؟سيروان: همان اتفاقي كه براي آلبوم «شوك» فرزاد فرزين و خيليهاي ديگر افتاد، براي من هم تكرار شد. من هم مجبورم كنسرت اين آهنگها را فقط با اين تيم اجرا كنم. علي: فكر كنم همه تقريباً همين وضع را دارند. يعني ما هم اگر بخواهيم جدا از محسن رجبپور (ترانه شرقي) كنسرت بدهيم، نميشود. چون امتياز آلبوم مال اوست. مگر اين كه يك آلبوم ديگر منتشر كنيم و در كنسرت هم فقط همان را اجرا كنيم!سيروان: اكثر خوانندهها الان به نوعي با اين مافيا درگيرند. تازه من شانس آوردهام كه اين اتفاق سر آلبوم دومام افتاده... علي: ما هم شانس آوردهايم كه با رجبپور ok ايم، هر 4 تا آلبوممان را او منتشر كرده و كنسرتها را هم خودش برگزار ميكند. سيروان: اين مشكل براي من بوده، براي فرزاد فرزين بوده، براي خيليهاي ديگر بوده كه نميتوانند اعتراض كنند. حالا خدا را شكر وضعيت من جوري است كه برايم خيلي مهم نيست و نهايتاً كنسرت نميدهم! اما خيلي از خوانندههاي ديگر هستند كه قراردادهاي تركمانچايتر از من دارند و خيلي هم معروفاند و اعتراضي هم نميتوانند بكنند. علي: آلبوم اولات را كي منتشر كرده؟سيروان: آواي باربد. يعني الآن همه همينجوري قرارداد ميبندند؟ همراه امتياز آلبوم، امتياز كنسرت را هم واگذار ميكنند؟سيروان: 90 درصد اينجوري است. يعني حتي اگر اسم «كنسرت» را هم نياورند، جوري قرارداد را ميبندند كه بعداً متوجه ميشوي امتياز همه چيز را واگذار كردهاي! چون شركتها تجربه اين كار را چند برابر بيشتر از خوانندهها دارند و خواننده تا بخواهد اين چيزها را متوجه شود، 40 سالش شده! اما شركت در اين مدت پولش را درآورده و ميرود سراغ خواننده بعدي! علي: آواي باربد مشكلي با اين نداشت كه تو با ايران گام كنسرت بگذاري؟سيروان: نه. يك كم توضيح ميدهي كه چه جوري اين اتفاق ميافتد؟ آخر اين كه ميگويي خيلي باعقل جور درنميآيد. چون آن شركت ميتواند از قبل كنسرت توپول دربياورد. مگر كسي از پول بدش ميآيد؟سيروان: اكثر صاحبان اين شركتها كه تخصص موسيقي ندارند. فقط با همديگر چشم و همچشمي دارند كه بگويند فلان خواننده معروف مال من است! اينها تفريحشان مونوپل كردن يكسري خواننده مطرح است. يعني به خاطر اين كلكل حاضرند از سود ماليشان چشمپوشي كنند! يعني ميگويند من از تو خوشم نميآيد، برايت كنسرت نميگذارم، وِلات هم نميكنم كه بروي با يك نفر ديگر كنسرت بگذاري!علي: حالا من بگويم عليرضا ميرآقا سر تمرين ما چه كار ميكرد. برزو (نوازنده پركاشن ما) يكهو غيبش زده بود! ما هِي تمرين ميگذاشتيم، برزو ميگفت ميآيم اما نميآمد! سرش شلوغ شده بود. آخه برزو هم [بعد از پيام صالحي] رفته تو كار مبل! كلاً فكر كنم آريان بشود مبل! (خنده) خلاصه برزو گفت من نميرسم بيايم. گفتم خب اين را از اول ميگفتي! تا اينكه يك روز سر تمرين عليرضا ميرآقا به طور اتفاقي وارد استوديو شد و همانجا مُچاش را گرفتم و گفتم عليرضا با ما [پركاشن] ميزني؟ گفت آره. شبيه قصه خالهسوسكه شد كه توي خيابان همديگر را پيدا كرديم! (خنده جمع) يك اجراي دستگرمي اسپانسري هم فعلاً با عليرضا رفتهايم. هنوز هم نميدانيم تكليف برزو چيست، اما فعلاً حرفي از جدا شدناش از آريان نيست. ماجراي نينف و سفرش به آمريكا چي شد؟علي: راستش ... نينف را در كنسرت ميبينيد!سيروان: فيلماش را ديگر؟!علي: حالا ديگر! شايد در حال ارگ زدن نبينيد، ولي ميبينيدش! به جايش كي را آوردهايد؟علي: شهاب حسيني. البته نه آن شهاب حسيني هنرپيشه!سيروان، بَند تو چه كساني بودند؟سيروان: ديگر چيزي كه كنسل شده حرفش را نزنيم بهتر است. ولي گروه خيلي خوبي بود از حرفهايترين نوازندگاني كه در ايران هستند. علي: من هم تعريفاش را خيلي شنيدم. اگر موافقيد يك كم برويم توي بحث موزيك، سيروان بگويد نظرش راجع به آريان چيست، علي نظرش را درباره سيروان بگويد. لطفاً تعارف هم نكنيد!علي: من اتفاقاً خودم به سيروان SMS زدم كه چرا آلبومت نيست. چون تبليغاتش را ديده بودم كه قرار بود با آلبوم بنيامين بيايد، آلبوم بنيامين آمده بود، من 3-2 جا رفتم سر زدم ديدم آلبوم تو هنوز نيامده. كه جواب دادي فردا ميآيد و من همان فردا رفتم گرفتم. من در اين آلبوم 3 تا كار را خيلي ميپسندم و به روحيات من ميخورد. سيروان: آرامهايش؟علي: دقيقاً 2 تا آرامهايش، به خصوص خود قطعه «ساعت 9» به علاوه «زندگي همين امروزه» كه مرا ياد «Have a Nice Day» بون جووي مياندازد. نميگويم كپي آن است، ولي حال و هوايش مرا ياد آن آهنگ مياندازد و خيلي دوستش دارم. اين جزو CDهايي است كه در ماشينم دارمش و گوشاش ميكنم، به خصوص همان 3 آهنگ را. سيروان: سومي را نگفتي كه!علي: سومي هم تِرك 2 است. سيروان: «امروز ميخوام بهت بگم». علي: آره، همان كه ترانهسرا ندارد!سيروان: ترانه مكرم است ديگر! اما چون ممنوعالكار بوده، اسمش را نزدهايم! علي: آخه من اين جزئيات آلبومها را ميخوانم و هر وقت به چنين جاي خاليهايي برميخورم ميفهمم كه ماجرا چه بوده!سيروان تو چطور؟علي: آلبوم چهارم ما را كه اصلاً خود سيروان ميكس و مسترينگ كرده!سيروان: آره، همهاش را حفظ شدهام ديگر!از اول آريان را دنبال ميكردي يا فقط چون قرار شد اين آلبوم را ميكس كني، با آن درگير شدي؟سيروان: آلبوم اول آريان كه منتشر شد، من تازه درگير ضبط آلبوم اولم بودم كه البته به چند سال بعد موكول شد. ولي به هر حال آن دوران آلبومها را پيگيري ميكردم، الآن هم اين كار را ميكنم. آن موقع براي همه خيلي جالب بود كه يك گروهي از دخترها و پسرها آمدهاند و همه كارهايشان را هم خودشان توليد ميكنند. آلبوم دومشان هم كه ديگر منفجر كرد! آن تِرك اولش را هم من خيلي دوست دارم [پرواز]. مخصوصاً بيساش را. بعد از آلبوم دوم آريان بود كه ديگر مثل قارچ گروههاي اين مدلي روييد! پارت، گپ، 1+6 ... علي: خود رجبپور گروه «داتيس» را زد....سيروان: آره، خيلي گروهها بودند، اما هيچ كدامشان تبديل به اتفاق نشدند. چون هر چيز موفقي اولياش جذاب است و از آن به بعد لوث ميشود. به نظرت الآن آريان هنوز سرپاست؟علي: سرپاست؟! (خنده)چون مدتهاست كه اجرا نداشته و ...سيروان: به نظر من الآن آريان در دورهاي افتاده كه كنسرتهايشان ميتواند موفق باشد.چون ديگر فضاي موزيك و سليقه مردم عوض شده، اما چون گروه پرطرفداري هستند، كنسرتهايشان جواب ميدهد. لزومي هم ندارد كه يك گروه بخواهد با عوض شدن فضاي موسيقي، هي موسيقياش را تغيير دهد. در خارج هم خوانندههاي بزرگ يك Fan Base دارند كه هر وقت كنسرت بگذارند اين طرفداران ثابت ميآيند. اما الآن در بازار بلايي سر آلبومها ميآيد كه آنها را نابود ميكند. تا 6-5 سال قبل مردم آلبوم ميخريدند. اما الآن همه آلبومها كپي و دانلود ميشوند.علي: اين بلا كه در همه جاي دنيا هست و مختص ايران فقط نيست. سيروان: كاريش نميشود كرد. چرا كه در ايران قانوني نداريم كه اين كپيكنندگان غيرمجاز را مجازات كند. ما خودمان اين حرف را هميشه ميزديم. اما از وقتي در سينما اين مشكل به راحتي حل شد، نميتوانيم قبول كنيم كه چرا در موسيقي جلوي اين كار را نميگيرند.سيروان: در موسيقي به نظرم يك دستهايي در پشت پرده هست كه نگذارند اين اتفاق بيفتد. مسئله اين نيست كه نتوانند (چون درباره فيلمها ثابت شد كه ميتوانند)، ظاهراً مسئله اين است كه نميخواهند!سيروان: مثل اين است كه شما يك جنس دزدي را بگذاري پشت ويترين و قيمت رويش بگذاري، تازه تبليغش را هم بكني! تنها چيزي كه در ايران اينجوري است موسيقي است. علي: نميدانم سيروان، شايد دليلش اين است كه اصلاً اين را محصول نميدانند! ما يك مشكل فرهنگي داريم. مثلاً تو را ميبينند و بهت ميگويند: «بابا يه دونه از اون CDات به ما بده ديگه!» نميگويد كه من 2 سال مردهام تا اين آلبوم درآمده، شب نخوابيدهام، بدبختي كشيدهام و ... يا توي رويت به خودت ميگويند: «يه دونه از روي اين رايت كن به ما بده!» سيروان: يا اينكه: «رو موبايلت نداري بلوتوث كني؟!» روي سايت خود من خيليها نوشته بودند كه ما هرچه به اين در و آن در زديم نتوانستيم آهنگهاي تو را با كيفيت خوب روي اينترنت پيدا كنيم. لطفاً لينك كيفيت خوباش را روي سايت بگذاريد! آدم ميماند به اينها چه بگويد.اينها احتياج به فرهنگسازي دارد. مثل همان قضيه فيلمها يا بستن كمربند ايمني است. كافي است 6 ماه سخت بگيرند و متخلفان را جريمه كنند تا درست شود. علي: البته دانلود فيلم هم سخت است. زانيار: الآن فيلمها را 1500 تومن ميفروشند و مردم برايشان جا افتاده كه نسخه اصل و با كيفيت را با قيمت مناسب بخرند. ولي انگار در موسيقي طرف زورش ميآيد چنين پولي را بدهد. يك مسئله تأثيرگذار هم تكنولوژي MP3 است. وقتي طرف يك سيدي MP3 را كه 20-15 تا آلبوم موسيقي دارد ميخرد 1500-2000 تومان، زورش ميآيد همين قدر پول را براي يك آلبوم بدهد.علي: ده بار پيش آمده كه به خود من خواستهاند اين CDها را بفروشند. مثلاً ميزنند به شيشه ماشين ميگويند MP3 منصور، معين، آرين (تازه آريان هم نه، آرين!!) آن يكي ديگر شاهكار بود كه ميگفت بيا «آرين 5» بهت بدهم! گفتم من كلاً 4 تا خواندهام، تو چطوري پنجمي را داري؟! (خنده جمع) سيروان: اين در همه جاي دنيا هست، منتها فرقش با ايران اين است كه اينجا قانوني است! علي: البته معضل بزرگ ما اينترنت شده استها! سيروان: حالا اينترنت را ميگوييم نميشود جلويش را گرفت، ولي اينها را كه ميشود جمع كرد. اصلاً مركز فروش موسيقي ايران شده در پمپ بنزينها!زانيار: اين هم مثل همان موضوع كمربند است. ممكن است در كوچهپسكوچهها مردم كمربند ايمنيشان را نبندند، اما در اتوبان لااقل ميبندند. من هم ميگويم جلوي مغازهها و دستفروشها را بگيريم، اينترنت پيشكش!سيروان: در شهرستانها كه مغازه سري اول را ميخرد، بعد از آن يكي را نگه ميدارد، هي از روي همان كپي ميكند ميفروشد. حالا بيا ثابت كن! علي: ما در آلبوم چهارم، لگد محكم را از شهرستانها خورديم! هيچ حرفي هم نميشود زد. خيليها اصلاً ويدئوهاي ما را نديدهاند. يكي ميپرسيد حالا شما اصلاً با كريس ديبرگ خواندهايد يا صدايش را برداشتهايد ميكس كردهايد؟! گفتم بابا فيلمش هست. اين نگاه در بين تهيهكنندهها هم باب شده. ما يك گزارشي براي شماره نوروز رفتيم كه نتايجش حيرتآور بود. ديديم نه تنها فروش ليبلي و اينسرتي (درصدي) آلبومها باب شده كه اينجوري به خواننده و صاحب اثر چيزي نميرسد (به غير از همان درصد فروش)، بلكه الآن خيلي از شركتها علاوه بر تمام هزينههاي انتشار آلبوم كه از خواننده ميگيرند، 15-10 ميليون هم اضافه ميگيرند تا آلبومش را منتشر كنند!علي: اصولاً در اين سيستم دلالها هميشه برندهاند و توليدكننده هميشه بازنده!سيروان: برخلاف اين چيزي كه ميگويند به نظرم بيزينس موسيقي پاپ خيلي هم سودآور است. و گرنه آدمهاي اين كار ميرفتند سراغ آن كاري كه سود بيشتري دارد، ميرفتند پفك ميفروختند! همه تهيهكنندهها هم هميشه مينالند و سر هنر منت ميگذارند كه ما به خاطر هنر داريم ضرر ميكنيم! اين ترفند تهيهكنندههاست كه هميشه بگويند ما با سيلي صورت خودمان را سرخ نگه ميداريم تا پول توليدكنندهها را ندهند! روز به روز هم دارند بزرگتر ميشوند و مافيايشان هم گستردهتر ميشود. علي: ما در خارج هم همين بساط را داشتيم. ميرفتيم كنسرت، از چند روز قبل Sold out ميشد، بعد برنامهگذار كنسرت خارجي ميآمد با ابروهاي گرهخورد و قيافه داغون كه من ضرر كردم! گفتم اگر تو با سالن پر ضرر كردهاي، ابلهي! مشكل از خودت است! اين ناليدن، روال بازار است، ربطي به موسيقي ندارد. به هر كس بگويي وضع بازار چطور است، ميگويد: خراب آقا، خراب!ما زماني كه داشتيم با كريس ديبرگ ضبط ميكرديم، دو تا اتفاق جالب افتاد. يكي اينكه «پرينس» آلبوم جديدش را لاي روزنامه منتشر كرد! يك روزنامهاي داشتند كه 5/1 ميليون نسخه تيراژ داشت، تبليغ كردند كه فردا آلبوم جديد پرينس ضميمه اين روزنامه است، مجاني! اما از آنطرف يك قرارداد تور بست. 150 اجرا كه از همان لحظه بليتهايش به فروش ميرفت و تمام درآمد او از اين راه بود. سيروان: آنجا هم همين ماجراهاست. مثلاً همين «پرينس» ظاهراً اسمش متعلق به كمپاني سوني بود. وقتي كه قراردادش را با سوني فسخ كرد، سوني حتي اسم او را هم ازش گرفت و پرينس 5-4 سال با يك اسم ديگر (يك حرف يوناني) فعاليت ميكرد. تا اينكه توانست پس از چند سال دادگاه و ... اسمش را پس بگيرد. كلاً تفاوت ايران با جاهاي ديگر دنيا اين است كه در آنجا يك شركت ميتواند يك آدم را از توي جوب بردارد و ظرف يك ماه تبديل كند به يك سوپراستار! اما در ايران برعكس است: يك شركت ميآيد دست ميگذارد روي فلان سوپراستار و ميتواند ظرف يك ماه بيندازدش توي جوب! (خنده جمع) تخصص اصليشان در اين است! علي، آن موضوع ديگري كه گفتي سر كريس ديبرگ پيش آمد، چه بود؟علي: آهان، يك اتفاق بامزه سر دانلود افتاد. يكي از بچهها آمد گفت اين آلبوم جديد كريس ديبرگ است. گفتم ايول، بگذار بهش تبريك بگويم. همان موقع ايميل زدم كه مبارك باشد و از اين حرفها. جواب داد كه آلبوم من بيرون نيامده كه، يك ماه ديگر ميآيد! (خنده جمع) و من خوردم توي ديوار! نميدانستم چه بگويم. آلبوم را به همه جاي دنيا فرستاده بودند كه همزمان در كل اروپا منتشر شود. در اوكراين يكي آلبوم را بلند كرده و گذاشته بود روي اينترنت! فكر كن ما يك ماه قبل از انتشار رسمي آلبوم، آن را شنيده بوديم! تنها كاري كه كردم اين بود كه گفتم اين آدرس سايت است، برو جلويش را بگير! كلي ضايع شديم! البته من توضيح دادم كه چون كار تو به طور رسمي اينجا نميآيد، ما دانلود كرديم كه ببينيم چه خواندهاي! سيروان: آره آنها هم ممكن است اين مشكلات را داشته باشند، اما با اين تفاوت كه صنعت موسيقي روي كنسرت ميچرخد. كنسرتهاي آنها آنقدر منظم است كه همه خرجشان را از آن درميآورند. علي: شبكههاي تلويزيوني هم خيلي مهماند، كليپ دارند. اما اينجا …؟! اگر به شبكه ماهوارهاي كليپ بدهي ممنوعالكار ميشوي! سيروان: خيليها اصلاً فكر ميكنند آنها كه كليپ دارند، مجازند! علي: الآن اكثر كساني كه كارشان گرفته، آنهايي هستند كه كارشان به صورت غيرمجاز گرفته، بعد تهيهكننده ديده طرف موفق بوده، گفته بيا من برايت مجوز بگيرم. اصلاً غير از اين الآن نداريم. رضا صادقي، بنيامين، حميد عسكري، محسن يگانه و …سيروان: تهيهكننده سريع ميآيد يك قرارداد تركمانچاي با طرف ميبندد كه من پارتي دارم، ميتوانم تو را مجاز كنم، خواننده هم فكر ميكند چقدر خوشبخت است كه از زيرزمين آمده روي زمين. اما نميداند كه اين اول بدبختي و استثمار اوست و از آن به بعد عملاً زندگياش مال تهيهكننده است! خواننده هم رويش نميشود بيايد به مردم بگويد اين جور كه شما فكر ميكنيد نيست و من بدبخت و بيچارهام! علي: مثل فيلم «هنرپيشه» بود!سيروان: خوانندهها اگر اينها را بگويند، جوانترها اين طوري به دام نميافتند. اما كسي نميگويد. به نظرم خود موزيسينها بايد بيشتر هواي همديگر را داشته باشند. همانطور كه تهيهكنندهها در ظاهر به خون هم تشنهاند، اما حسابي دستشان توي يك كاسه است! به قول معروف گوشت هم را ميخورند، اما استخوان هم را دور نميريزند! سايه هم را با تير ميزنند، ولي اگر لازم باشد با هم دست به يكي ميكنند تا يك نفر را نابود كنند. من ممكن است با خيلي خوانندهها رابطه خوبي نداشته باشم، اما ميگويم جلوي تهيهكننده دليلي ندارد كه خودمان زيرآب همديگر را بزنيم. پس اين ماجراي درگيري اخير تو با بنيامين چه بود؟سيروان: راستش دليل آن مصاحبه بنيامين را من نفهميدم. علي: دليل آن مصاحبه را هيچكس نفهميد! من خواندم نفهميدم چرا، بعد ديدم يك عده همين جوري دارند جواب ميدهند! (خنده) يعني، حامد بهداد، يغما گلرويي و … تعجب كردم. چون بنيامين همين جوريش حرفي نميزند، حالا نميدانم چه شده كه اينجوري … سيروان: من يك مسائلي را پشت صحنه دخيل ميدانم. چون بنيامين يك سوپراستار است و هنوز نتوانسته كنسرت بدهد! علي: خب چه ربطي دارد؟ تو هم نتوانستهاي كنسرت بدهي. لااقل به من گير ميداد! سيروان: بنيامين در آن مصاحبه بيشتر خودش را خراب كرده بود. اين كه بگويد مثلاً سرايدار ساختمان ما سيروان را نميشناسد، خب مثلاً كه چه؟ اين خوب است؟البته محسن رجبپور ميگفت بنيامين منظورش اين بوده كه موسيقي سيروان نسبت به من موسيقي خاصتري است!سيروان: اينكه توجيه است. چون گفته بود آلبوم سيروان را هركس خريده، خواسته ببيند اين رقيب بنيامين كيست و بعدش سرخورده شده! حالا آلبوم كدامتان بيشتر فروخت؟سيروان: بنيامين كه قطعاً بيشتر فروخته، اما نه در آن حدي كه اينقدر شلوغش كنند. اصلاً چه شد كه شما با هم آلبومهايتان را منتشر كرديد؟سيروان: اول اينكه اگر شماره مجوزهاي ما را ببيني، تنها 4-3 تا شماره با هم اختلاف دارد، يعني ارشادي كه مدتها به كسي مجوز نميداده، در ارديبهشت، يكهو ظرف چند روز به هر دوي ما مجوز ميدهد! دوم اينكه من بدم نميآمد اين اتفاق بيفتد. من با بنيامين كاري ندارم، بيشتر به خاطر محسن رجبپور بود. يك سال و نيم پيش گفت كه آلبومهاي ما به هم نخورد، گفتم من اتفاقاً دوست دارم اين اتفاق بيفتد! يعني تو با رجبپور كَل داشتي؟يك همچين چيزي! از طرف ديگر فكر ميكنم حسينخاني هم بدش نميآمد كه با اين كار هم به رجبپور لطمه بزند و هم مرا نابود كند، از ديد خودش. به اين خاطر كه حتي يك عدد پوستر براي كار من سفارش نداد. تمام پوسترها، استندها، آگهي همشهري و … همه را من از جيب خودم دادم! چرا؟ چون حسينخاني ميخواست آلبوم من در مقابل آلبوم بنيامين نفروشد و مثلاً حال مرا بگيرد! زانيار: اين جوري شد كه ما پوسترها را شبانه پخش كرديم! (خنده) سيروان: آره، بنيامين گفته بود اينها شبانه پوستر پخش ميكردهاند! آخه مگه شبنامه است؟! چه قدر براي آلبوم پول گرفتي؟ ايران گام كه ميگويد رقم خيلي خوبي گرفتهاي.سيروان: نه، مثل اين است كه تو ميخواهي خانهات را 30 ميليون رهن بدهي. بعد اشتباهي ميروي 50 ميليون ميفروشي، در حاليكه خيال ميكردي 50 ميليون رهن دادهاي! پيش خودت ميگويي ايول چه مشتري خوبي، بعد ميفهمي حواست نبوده و به جاي اينكه رهن بدهي فروختهاي! آنهم نه مثلاً با 500 ميليون، با 50 ميليون! تهيهكنندهها خيلي زرنگاند. آخه يك داستاني بايد پشت اين ماجرا باشد كه طرف نخواهد آلبوم خودش بفروشد. خيلي منطقي نيست.سيروان: گفتم كه بيشتر يك بازي است. مثل آبراموويچ كه چلسي برايش fun است. فلان ستاره جهان را ميخرد ميآورد مينشاند روي نيمكت، چرا؟ چون دلش ميخواهد اين ستاره مال او باشد و او هم با نيمكتنشين كردن آن ستاره تفريح ميكند! از همان سال 76 هم همين حرفها بود. همان زمان هم اين ماجراي قرارداد تركمانچاي را درباره شادمهر و … ميگفتند. اما هنوز خوانندهها درس نگرفتهاند.سيروان: چون خيلي رسانهاي نشد. علي: به خاطر اينكه ما در ايران نميخواهيم سوپراستار داشته باشيم. در دنيا ميآيند يكي را گنده ميكنند، تا يك عده از كنارش نان بخورند. اما در ايران اينجوري نيست…در ايران يكي را هي گنده ميكنند كه وقتي خورد زمين بيشتر بخندند!علي: در دنيا وقتي تو بزرگ شوي، Agent ميگيري، اما در ايران تو كارمند آن طرف ميشوي! سيروان: دقيقاً. Agent ميشود رئيس تو. علي: اين اشكال سيستم اينجاست. سيروان: در دنيا يك آدم را از صفر به جايي ميرسانند، در ايران ميآيند آن كسي كه خودش به يك جايي رسيده را لجنمال ميكنند، از كنارش پول درميآورند و خودش را نابود ميكنند! علي: شانس ما اين بود كه محسن رجبپور سرش درد ميكرد براي كارهاي جديد. سيروان: همه چيز شانسي است ديگر، حساب و كتاب ندارد. ممكن است با يكي طرف شوي كه دعوايتان شود و نتوانيد با هم كنار بياييد. علي: البته مشكل ما چيز ديگري است. مشكل ما اين است كه تعدادمان زياد است، رقمي كه وارد گروه ميشود، ميپكد! هيچي تهش نميماند. آن زمان ميگفتي كه رقمي كه بابت آلبوم چهارم آريان گرفتي...علي: ... رقمي كه بابت آلبوم چهارم آريان گرفتم، حقوق دو ماه و نيم كارمندي (مهندسي)ام است! دو سال رويش وقت گذاشتهام و ... سيروان: چند روز پيش داشتيم با زاينار حساب ميكرديم كه اگر در اين دو آلبوم قبلي، فكر كنيم همه ملوديها و تنظيمها، ميكس و مسترينگ و صدابرداري و ... از آسمان افتاده، تهش 3-2 ميليون اگر مانده باشد! زانيار: يعني اگر ميخواستيم پول ملودي و تنظيم و ... به كسي در حد سيروان بدهيم، الآن 20 ميليون بدهكار بوديم! علي: ما هم شانس آورديم كه كارها را خودمان ميسازيم. البته مشكل ما كار گروهي است كه تقسيم ميشود – وگرنه 12 سانس كنسرت در تهران رقم خوبي ميشود، اما براي خواننده تك. من كه پول خواننده تك نميگيرم.شاهكارش كنسرت چند سال قبل در گلف كلاب دوبي بود كه هر كس سن آن كنسرت را ميديد، فكاش ميافتاد، اما من از آن كنسرت سيصد هزار تومان گرفتم! رقم وقتي به آريان ميآيد، حداقل يك صفرش ميپرد! چون 11-10 نفريم ديگه! آلبوم هم كه آنطور...سيروان: من اينجوري بهت بگويم كه اگر همين آلبومم را روي سايتام ميگذاشتم چند برابر برايم سود داشت. لااقلش اين بود كه آقا بالاسر نداشتم و در عوض امتياز آهنگها مال خودم بود، كنسرت ميگذاشتم ازش پول درميآوردم. ميتوانستي حتي براي سايت آگهي بگيري.علي: ما اخيراً يك سينگلي ساختهايم براي سازمان ملل و گذاشتهايم روي سايت، 666 هزار هيت و 28 گيگابايت دانلود داشتهايم. سيروان: اتفاق بدتر اين است كه تهيهكنندهها دارند كاري ميكنند كه از كنسرت هم پولي به خواننده نرسد. علي: اوه اوه، اين ديگر خيلي بد است. چه جوري؟سيروان: همينجوري كه گفتم ديگر. امتيازش مال اوست... علي: ميگويد بايد پول بدهي تا بگذارم اجرايش كني؟زانيار: كاش اين را ميگفت. علي: همه جاي دنيا همين كار را ميكنند. سيروان: ميگويد نه برايت كنسرت ميگذارم، نه ميگذارم بروي با كس ديگري كنسرت بگذاري!علي: آخه كنسرت برايش درآمد دارد. اين خيلي عجيب است!سيروان: حاضر است از اين بگذرد كه پس فردا خواننده ديگري برايش شاخ نشود!علي: خدا را شكر كه ما از اين مشكلات نداريم. مشكل ما همان است كه گفتم. از طرف ديگر، آريان مال اجراي زنده است. سيروان هم آن اول گفت. اما يك وقت كنسرت ما يك سال و نيم گير ميكند. شرايط مملكت جوري است كه ممكن است 2 سال اصلاً بهت سالن براي كنسرت ندهند. بعد از آنطرف يكهو در كنسرت باز ميشود و 50 نفر با هم كنسرت ميگذارند! با اين تفاسير، علي كه مهندس است، سيروان هم كه براي زيرزمينيها و روزمينيها تنظيم ميكند و پول درميآورد. ديگر اصلاً براي چي ميخوانيد؟علي: فكر ميكني غيرمجازها الآن وضعشان از ما بدتر است؟ الآن كلاً خالتورها و غيرمجازها وضعشان خيلي خوب است. الآن سيروان براي مهدي اسدي يك آهنگ تنظيمكرده و او براي هر عروسي يا مهماني كه ميرود، 7-6 ميليون پول ميگيرد!زانيار: سيروان روي 2 آلبوم 8 سال وقت گذاشته، اما مهدي اسدي با همان دو آهنگي كه سيروان برايش تنظيم كرده، به اندازه 80 سال پول درآورده!علي: (خنده) راست ميگويي!سيروان: آدمهايي كه كار مجاز ميكنند، سخت است برايشان كه از همه چيز بگذرند و مثلاً بروند مسافركشي. چون زحمت اين كار را كشيدهاند، سالها دنبال مجوز دويدهاند و ...الآن همه موزيسينها شغل دوم و سوم دارند.سيروان: ما ديگر مثلاً موفقترين خوانندگان پاپايم و وضعمان اين است، واي به حال بقيه. علي: گروه ما هم همه همينجوري هستند. آن يك سال و نيمي كه ما تعطيل شديم كه اصلاً فاجعه بود. يعني حتي آن كوچولوههمان هم (كه از پدرش پول ميگرفت) رفت سركار! بعد سن و سال ما دارد ميرود بالا! من تا چند وقت ديگر موهاي سرم سفيد ميشود، بعد بيايم براي تين ايجرها بخوانم؟!سيروان: فقط همين خوانندههاي تك و توكي كه تلويزيون ساپورتشان ميكند وضعشان خوب است. علي: مگر آنها درآمد دارند؟سيروان: آره، احسان خواجهاميري در همين يكي دو سال اقلاً 3 ميليارد درآورده! علي: خب احسان 350 تا اجرا رفته كه اقلاً 300 تايش ارگاني بوده!سيروان: جالب اينجاست كه ضعيفترين خوانندهها هم با تلويزيون كار ميكنند و بيشترين پول را درميآورند. علي: البته احسان به نظر من اينجوري نيست و خوب ميخواند. سيروان: حالا او استثناء!زانيار: شما حساب كن آريان 1 و 2 اگر دو سال از تلويزيون پخش ميشد، هر شب اين سريال، آن برنامه، عيد نوروز، عيد غدير شما را ميبردند در تلويزيون بخوانيد، الآن آريان اينجا بود؟علي: نه خب، خيلي فرق ميكرد. منتها به نظر من الآن روي دست همه اينها، بچههاي خالتورند كه حسابي دارند پول درميآورند. سيروان: آن يك شغل است، تو ميتواني انتخاب كني بروي يا نروي. اما من حاضرم بروم تلويزيون به شرطي كه آن كاري كه ميخواهم را بكنم. نكته اينجاست كه شما ميتواني انتخاب كني خالتور بروي يا نه، ولي نميتواني انتخاب كني تلويزيون بروي يا نه!علي: اين منطقي است. سيروان: تو خالتور ميروي؟ حاضري بروي؟علي: نه.زانيار: اين يك رقابت نابرابر است. علي: با وجود تمام اين احوالات، اگر ما دستمان در كنسرت گذاشتن باز بود، خيلي فرق ميكرد. اينكه ما بدانيم كنسرت امشبمان كنسل نميشود، يا ميتوانيم براي ششماه، يك سال آينده برنامه بگذاريم، روزگارمان غير از اين بود. اما كل مديريت استراتژيك ما 6 ماه آيندهاش مشخص نيست، چه برسد به موسيقي و كنسرت!الآن براي اولين بار است كه حميد عسكري و آريان 20 روز قبل از كنسرتشان دارند بليت ميفروشند. اين اصلاً سابقه نداشته، چون مجوز كنسرت نهايتاً يك هفته قبل از اجرا صادر ميشد هميشه! حالا به خاطر اين كه قرار است كمي فضا را بازتر كنند اين اتفاقات هم ميافتد.علي: الآن تنها دلخوشي ما به يكسري هوادار پر و پا قرص است كه در همه شرايط با ما هستند. در آن كنسرت باشگاه انقلاب معروف كه كنسل شد، خيليها ميگفتند ما نميآييم پولمان را پس بگيريم! كه ما گفتيم آقا بياييد، كار ما از اين حرفها خرابتر است!زانيار: تازه راجع به CD كه گفتيم خوب است، كنسرت كه بگذاري هر كس ببيندت ميگويد 3 تا بليت واسه ما بگذار! 15 تا بايد بدهي به ارشاد، 20 تا سالن، 50 تا تهيهكننده و... پس چه ماند؟!علي: اصلاً جالب است كه در همه جاي دنيا رديف اول كنسرت مال Super fanهاست، اما در ايران عموما يكسري آدم غريبه آن جلو نشستهاند كه دارند با سگرمههاي درهم چپچپ نگاهت ميكنند!در آن كنسرت كريس ديبرگ كه من رفته بودم يك كار جالبي كرده بود كه ماها كه بليت VIP داشتيم وسط سالن بوديم و آن جلو هواداران دوآتشه بودند كه شلوغ ميكردند و بهش انرژي ميدادند! بليت كنسرت لندن مايكل جكسون را هم من داشتم كه مُرد! براي VIPهاي آن كنسرت ميگويند ليموزين ميفرستند دنبال طرف! سيروان: آقا خيلي دِپ زديم ديگه! (خنده جمع) آره، يك كم بحث را موسيقاييترش كنيم. راجع به ترانههاي آلبوم سيروان (كه خيليها ميگويند نسبت به پارامترهاي ديگرش مثل ملودي و تنظيم و ... ضعيفتر است) حرف بزنيم و تنظيمهاي جديد آريان كه بعد از رفتن نينف، خود علي آهنگ را تنظيم ميكند.علي: من توي راه كه ميآمدم داشتم راجع به اين فكر ميكردم كه كارهاي اول و دوم آريان خيلي «دِلي»تر بود. به محض اينكه كار اول را منتشر ميكني، ميآيند خِفتات را ميچسبند كه اين كار را بكن، اين كار را بكن. اين «اينكار را بكن»ها ديوانهات ميكند و باعث ميشود از همه چيزهايي كه در ذهن داشتهاي دورت كند. من احساس ميكنم از آلبوم سوم، ديگر ما كار دلمان را نميكنيم. همهاش نگاهمان به منتقدين است، به تهيهكننده است، به مردم است، اين جوري از دلمان دور شدهايم. گاهي من حتي با رجبپور اختلاف داشتهام كه ميگفته فلانآهنگ را اصلاً دربياوريم از آلبوم. اما من گفتهام: «بابا بذار يه آهنگ هم به دل من باشه!» مثل «ساحل» آلبوم 4، «شاپرك» آلبوم 3 و … اين آهنگهايي كه من خودم دوست دارم. يا بايد بقيه را ول كني و بگويي من كار خودم را ميكنم، كه در اينصورت اگر آلبومه گير كند، همه ميگويند تقصير تو بود! اينجوري آدم گير ميكند. يكي ميگفت چرا در كارتان كمانچه نداريد؟! يك نفر يك آهنگ Rave خفن آورده بود كه يك ربع فقط «دوبس دوبس» ميكرد: ميگفت چرا عين اين نميسازيد؟!ماجراي كبكه و كلاغه است!علي: آره. حالا من درباره سيروان هم فكر ميكنم همين دردسرها را دارد. من احساس ميكنم سيروان مايل به راك است. بعد يك جاهايي ميآيد با پاپ امروزي قاطي ميشود و آنوقت من فكر ميكنم نه سيروان شده، نه آنها. اين وسط گير كرده. سيروان، تو با تهيهكنندههاي اين 2 تا آلبوم سر اين چيزها درگير بودهاي؟سيروان: نه خوشبختانه. من كاري كه خواستهام را كردهام. شايد در آلبوم اول بگويم دلم نميخواست آن آهنگ شش و هشت را بخوانم، ولي در آلبوم دوم از هيچ آهنگي پشيمان نيستم. چون اين يك مجموعهايست كه در كنار هم كامل است و سيلقه مرا نشان ميدهد. به همين خاطر است كه هميشه از سينگل بدم ميآمده و دلم نميخواهد مردم با يك آهنگ دربارهام قضاوت كنند. سر بحث شعر هم من قبول ندارم كه اينها چرند است يا غلط دارد. آره، ولي آن جوري كه تو ميخواهي سر تنظيم و ... با بقيه پوززني كني، سر شعر نميتواني.سيروان: من اين پوززني را بيشتر از هركس با خودم دارم! ولي به نظرم آلبومهايي كه الآن ميآيند از نظر شعر ضعيف يا نهايتاً متوسطاند. اما ترانههاي من اقلاً متوسط روبه بالا هستند. حالا نميخواهم اسم ببرم. خيليها از بيرون گود به قضيه نگاه ميكنند. علي: ما يك بار با يكي مصاحبه داشتيم، گفت چرا شما اينقدر ترانههاي اميدبخش ميخوانيد؟! گفتم چه بخوانيم؟ شما اگر از اين سبك خوشت نميآيد، برو چيز ديگري گوش كن. من دلم ميخواهد از اين چيزها شعر بگويم. فرق شما با سيروان اين است كه زبان شما زبان استعاريتري است ولي كلام سيروان كلام سادهايست.علي: من در همين آهنگ آخرمان «صداي پاي اميد» (كه براي برنامه جهاني غذاي سازمان ملل) خوانديم، شعرم را خيلي تلخ شروع كردم: «هر روز و هر جا هزارون گرسنه / با چشمايي معصوم و پاك …» بعضي از هواداران ما جا خورده بودند كه: توقع نداشتيم از شما. من گفتم اين ماجرايش فرق ميكند. وقتي از تلخي ميخواهيم بگوييم، زباني غير از اين نميشود استفاده كرد. اما باز از اواسط آهنگ شعر را ميآورم در همين فضاي آريان: «مث پرندهاي كه ميتونه / توي روزاي سخت زمونه / خودشو بزنه به آب و آتيش / تا به لونه غذا برسونه…» شعر و ملودي بايد روي هم چفت شوند. در «ساعت 9» به نظرم اينها چفت شدهاند. زانيار: مهمتر از همه چفت شدن اينها با صدا و كاراكتر خواننده است. همان «وايسا دنيا»ي رضا صادقي را كه سيروان تنظيم كرده، خودش نميتواند بخواند، اصلاً با صداي او سازگار نيست. علي: در تنظيم هم همين را ميشود گفت. يك وقت تو زير يك آهنگ فقط يك گيتار ميزني و ميبيني چه قدر جواب داد، در حاليكه خيليها ممكن است بگويند تو كاري نكردهاي!نمونهاش الآن جلوي رويمان است، البته پوسترش: لئونارد كوهن! در آثارش ممكن است كار عجيب و غريبي نكند، اما ميليونها عاشق دارد.علي: هر كسي كاراكتر صدايي خودش را دارد. «طفره نرو» را زانيار خوانده جواب داده، اما اگر سيروان ميخواند ممكن بود خوب نميشد. زانيار: مسئله بعدي حق انتخاب است. ما كه نميتوانيم براي كار سيروان بدهيم علي معلم يا يغما گلرويي شعر بگويد! نميگويم اينها بدندها، نه! ولي مثلاً يغما براي سيروان چه شعري ميتواند بگويد؟مثل فريد احمدي و بنيامين.زانيار: آن ترانهها كه به نظرم واقعاً مزخرفاند!سيروان: «من تورو، تو منو، من تورو، تو منو».... زانيار: «من تورو دوست دارمت»...«كجاي دنياي»!سيروان: اينها همه اشتباهند ديگر! علي: فريد احمدي به نظر همه، ترانهسراي خيلي خوبي است، يكي دو شعر عالي دست بنيامين دارد كه فوقالعادهاند و من چندبار به بنيامين گفتهام اينها را بده به من! زانيار: مثل «گل ياس» شادمهر. سيروان: اما در آن آلبوم ترانه چندان خوبي ندارد. زانيار: حالا اسم نياوريد، ولي يكي از آلبومهايي كه همين چند روز پيش منتشر شده، ترانههايش را روي كاغذ بنويسيد تا ببينيد نه وزن دارد، نه قافيه، نه معني! علي: يك روز ما در استوديو نشسته بوديم، يك خانمي آمد گفت اين شعرها چيه ميخوانيد؟ من چند تا شعر بهت ميدهم اينها را بخوان! مطلع اين شعر را من به شما ميگويم، خودتان قضاوت كنيد: «كافه تعطيله، بد مستي نكن!» حالا آريان رو تصور كنيد كه ميخواهد اين شعر را بخواند! (خنده جمع) بيشتر به درد رضا يزداني ميخورد.
يا آن آدمها حاضر نبودند كنار نفر ديگر بنشينند، يا با آن طرف حرفي براي گفتن نداشتند و يا ... چيزي كه در جامعة موسيقي ما اصلاً موضوع عجيب و غريبي به شمار نميرود!با اين حال رسيديم به تركيب علي پهلوان (خواننده گروه آريان) و سيروان خسروي (تنظيمكننده و خواننده)؛ پهلوان كه قرار است پس از مدتها به همراه گروه آريان در دهه اول آذر كنسرت بزرگي داشته باشند و سيروان هم (تا ساعاتي قبل از اين مصاحبه) قرار بود اولين كنسرتش را در روزهاي آخر آبان و اول آذر برگزار كند كه عليرغم تمرينهاي فراوان گروه، كنسرت لغو شد و دلايلش را در حين بحث ميخوانيد.قرار بود گفتوگو به صورت ديالوگي بين علي و سيروان باشد و من و ميثم هم تا جايي كه لازم نباشد در آن دخالت نكنيم. هر چند كه دوستان اولش از اين كه حرفي براي گفتن نداشته باشند ميترسيدند، اما آنقدر حرف در حرف آمد كه وقت و نوار كم آورديم تا حرف! اگر هم فكر ميكنيد ما كم در بحث دخالت كردهايم، سخت در اشتباهيد! چون حتي صاحب كافهاي كه گفتوگو در آنجا برگزار شد (كافهاي در يكي از پاساژهاي روبهروي پارك ساعي) هم گهگاه به بحث ميپيوست چه برسد به ما!در اين 2 ساعت حرفهاي خوبي درباره بيزينس و مافياي موسيقي زده شد كه يك جورهايي درددل اكثر خوانندگان موسيقي است. كمي هم راجع به خود موسيقي و آلبومهاي اخير صحبت كرديم و البته حواشي موسيقي پاپ در ايران.گفتوگوي ما يك مهمان ويژه هم داشت: «زانيار» برادر سيروان كه مهمان ناخوانده ما بود كه بيشتر گوش داد و بعضي جاها با حرفهايش در بحث شركت كرد. اما به دلايلي «خسرويها» نميخواستند عكسشان در كنار هم چاپ شود!علي: سيروان، ميخواهم براي شروع، همين سؤالي كه قبل از شروع گفتوگو ازت پرسيدم را بپرسم. ما سر تمرين بوديم كه عليرضا ميرآقا [نوازنده ترومپت و پركاشن و خواننده پاپ] را ديدم... حالا تو ميتواني بپرسي كه اصلا عليرضا ميرآقا آنجا چه كار ميكرد كه خودش نكتهايست! عليرضا آمد گفت سيروان كنسرت دارد، من هم خوشحال شدم. حتي مثل اينكه تمرينهاي شما را هم ديده بود و ميگفت خيلي خوب است و دل ما را هم حسابي برد!تا اينكه چند وقت بعد خبر رسيد كه كنسرت سيروان لغو شده! گفتيم اي بابا چه شد؟ دوباره سر تمرين قبلي ما عليرضا گفت كنسرت اجرا ميشود. حالا باز از زبان خودت دارم ميشنوم كه اجرا نميشود! ماجرا چيست؟سيروان: راستش ما 4 ماه است كه داريم منظم تمرين ميكنيم. اول قرار بود سيام مهر و اول آبان در برج ميلاد باشد كه به دليل كوتاهي تهيهكننده (ايران گام و آقاي حسينخاني) اين اتفاق نيفتاد. دوباره قرار شد يك ماه بعد در سالن اريكه ايرانيان برگزار شود كه باز به دليل كوتاهيهاي مشكوك ايشان، همه زحمتهاي ما به هدر رفت. علي: شما مجبوريد با آقاي حسينخاني كار كنيد؟ يعني چون آلبومتان را منتشر كرده، امتياز كنسرت هم مال اوست؟سيروان: همان اتفاقي كه براي آلبوم «شوك» فرزاد فرزين و خيليهاي ديگر افتاد، براي من هم تكرار شد. من هم مجبورم كنسرت اين آهنگها را فقط با اين تيم اجرا كنم. علي: فكر كنم همه تقريباً همين وضع را دارند. يعني ما هم اگر بخواهيم جدا از محسن رجبپور (ترانه شرقي) كنسرت بدهيم، نميشود. چون امتياز آلبوم مال اوست. مگر اين كه يك آلبوم ديگر منتشر كنيم و در كنسرت هم فقط همان را اجرا كنيم!سيروان: اكثر خوانندهها الان به نوعي با اين مافيا درگيرند. تازه من شانس آوردهام كه اين اتفاق سر آلبوم دومام افتاده... علي: ما هم شانس آوردهايم كه با رجبپور ok ايم، هر 4 تا آلبوممان را او منتشر كرده و كنسرتها را هم خودش برگزار ميكند. سيروان: اين مشكل براي من بوده، براي فرزاد فرزين بوده، براي خيليهاي ديگر بوده كه نميتوانند اعتراض كنند. حالا خدا را شكر وضعيت من جوري است كه برايم خيلي مهم نيست و نهايتاً كنسرت نميدهم! اما خيلي از خوانندههاي ديگر هستند كه قراردادهاي تركمانچايتر از من دارند و خيلي هم معروفاند و اعتراضي هم نميتوانند بكنند. علي: آلبوم اولات را كي منتشر كرده؟سيروان: آواي باربد. يعني الآن همه همينجوري قرارداد ميبندند؟ همراه امتياز آلبوم، امتياز كنسرت را هم واگذار ميكنند؟سيروان: 90 درصد اينجوري است. يعني حتي اگر اسم «كنسرت» را هم نياورند، جوري قرارداد را ميبندند كه بعداً متوجه ميشوي امتياز همه چيز را واگذار كردهاي! چون شركتها تجربه اين كار را چند برابر بيشتر از خوانندهها دارند و خواننده تا بخواهد اين چيزها را متوجه شود، 40 سالش شده! اما شركت در اين مدت پولش را درآورده و ميرود سراغ خواننده بعدي! علي: آواي باربد مشكلي با اين نداشت كه تو با ايران گام كنسرت بگذاري؟سيروان: نه. يك كم توضيح ميدهي كه چه جوري اين اتفاق ميافتد؟ آخر اين كه ميگويي خيلي باعقل جور درنميآيد. چون آن شركت ميتواند از قبل كنسرت توپول دربياورد. مگر كسي از پول بدش ميآيد؟سيروان: اكثر صاحبان اين شركتها كه تخصص موسيقي ندارند. فقط با همديگر چشم و همچشمي دارند كه بگويند فلان خواننده معروف مال من است! اينها تفريحشان مونوپل كردن يكسري خواننده مطرح است. يعني به خاطر اين كلكل حاضرند از سود ماليشان چشمپوشي كنند! يعني ميگويند من از تو خوشم نميآيد، برايت كنسرت نميگذارم، وِلات هم نميكنم كه بروي با يك نفر ديگر كنسرت بگذاري!علي: حالا من بگويم عليرضا ميرآقا سر تمرين ما چه كار ميكرد. برزو (نوازنده پركاشن ما) يكهو غيبش زده بود! ما هِي تمرين ميگذاشتيم، برزو ميگفت ميآيم اما نميآمد! سرش شلوغ شده بود. آخه برزو هم [بعد از پيام صالحي] رفته تو كار مبل! كلاً فكر كنم آريان بشود مبل! (خنده) خلاصه برزو گفت من نميرسم بيايم. گفتم خب اين را از اول ميگفتي! تا اينكه يك روز سر تمرين عليرضا ميرآقا به طور اتفاقي وارد استوديو شد و همانجا مُچاش را گرفتم و گفتم عليرضا با ما [پركاشن] ميزني؟ گفت آره. شبيه قصه خالهسوسكه شد كه توي خيابان همديگر را پيدا كرديم! (خنده جمع) يك اجراي دستگرمي اسپانسري هم فعلاً با عليرضا رفتهايم. هنوز هم نميدانيم تكليف برزو چيست، اما فعلاً حرفي از جدا شدناش از آريان نيست. ماجراي نينف و سفرش به آمريكا چي شد؟علي: راستش ... نينف را در كنسرت ميبينيد!سيروان: فيلماش را ديگر؟!علي: حالا ديگر! شايد در حال ارگ زدن نبينيد، ولي ميبينيدش! به جايش كي را آوردهايد؟علي: شهاب حسيني. البته نه آن شهاب حسيني هنرپيشه!سيروان، بَند تو چه كساني بودند؟سيروان: ديگر چيزي كه كنسل شده حرفش را نزنيم بهتر است. ولي گروه خيلي خوبي بود از حرفهايترين نوازندگاني كه در ايران هستند. علي: من هم تعريفاش را خيلي شنيدم. اگر موافقيد يك كم برويم توي بحث موزيك، سيروان بگويد نظرش راجع به آريان چيست، علي نظرش را درباره سيروان بگويد. لطفاً تعارف هم نكنيد!علي: من اتفاقاً خودم به سيروان SMS زدم كه چرا آلبومت نيست. چون تبليغاتش را ديده بودم كه قرار بود با آلبوم بنيامين بيايد، آلبوم بنيامين آمده بود، من 3-2 جا رفتم سر زدم ديدم آلبوم تو هنوز نيامده. كه جواب دادي فردا ميآيد و من همان فردا رفتم گرفتم. من در اين آلبوم 3 تا كار را خيلي ميپسندم و به روحيات من ميخورد. سيروان: آرامهايش؟علي: دقيقاً 2 تا آرامهايش، به خصوص خود قطعه «ساعت 9» به علاوه «زندگي همين امروزه» كه مرا ياد «Have a Nice Day» بون جووي مياندازد. نميگويم كپي آن است، ولي حال و هوايش مرا ياد آن آهنگ مياندازد و خيلي دوستش دارم. اين جزو CDهايي است كه در ماشينم دارمش و گوشاش ميكنم، به خصوص همان 3 آهنگ را. سيروان: سومي را نگفتي كه!علي: سومي هم تِرك 2 است. سيروان: «امروز ميخوام بهت بگم». علي: آره، همان كه ترانهسرا ندارد!سيروان: ترانه مكرم است ديگر! اما چون ممنوعالكار بوده، اسمش را نزدهايم! علي: آخه من اين جزئيات آلبومها را ميخوانم و هر وقت به چنين جاي خاليهايي برميخورم ميفهمم كه ماجرا چه بوده!سيروان تو چطور؟علي: آلبوم چهارم ما را كه اصلاً خود سيروان ميكس و مسترينگ كرده!سيروان: آره، همهاش را حفظ شدهام ديگر!از اول آريان را دنبال ميكردي يا فقط چون قرار شد اين آلبوم را ميكس كني، با آن درگير شدي؟سيروان: آلبوم اول آريان كه منتشر شد، من تازه درگير ضبط آلبوم اولم بودم كه البته به چند سال بعد موكول شد. ولي به هر حال آن دوران آلبومها را پيگيري ميكردم، الآن هم اين كار را ميكنم. آن موقع براي همه خيلي جالب بود كه يك گروهي از دخترها و پسرها آمدهاند و همه كارهايشان را هم خودشان توليد ميكنند. آلبوم دومشان هم كه ديگر منفجر كرد! آن تِرك اولش را هم من خيلي دوست دارم [پرواز]. مخصوصاً بيساش را. بعد از آلبوم دوم آريان بود كه ديگر مثل قارچ گروههاي اين مدلي روييد! پارت، گپ، 1+6 ... علي: خود رجبپور گروه «داتيس» را زد....سيروان: آره، خيلي گروهها بودند، اما هيچ كدامشان تبديل به اتفاق نشدند. چون هر چيز موفقي اولياش جذاب است و از آن به بعد لوث ميشود. به نظرت الآن آريان هنوز سرپاست؟علي: سرپاست؟! (خنده)چون مدتهاست كه اجرا نداشته و ...سيروان: به نظر من الآن آريان در دورهاي افتاده كه كنسرتهايشان ميتواند موفق باشد.چون ديگر فضاي موزيك و سليقه مردم عوض شده، اما چون گروه پرطرفداري هستند، كنسرتهايشان جواب ميدهد. لزومي هم ندارد كه يك گروه بخواهد با عوض شدن فضاي موسيقي، هي موسيقياش را تغيير دهد. در خارج هم خوانندههاي بزرگ يك Fan Base دارند كه هر وقت كنسرت بگذارند اين طرفداران ثابت ميآيند. اما الآن در بازار بلايي سر آلبومها ميآيد كه آنها را نابود ميكند. تا 6-5 سال قبل مردم آلبوم ميخريدند. اما الآن همه آلبومها كپي و دانلود ميشوند.علي: اين بلا كه در همه جاي دنيا هست و مختص ايران فقط نيست. سيروان: كاريش نميشود كرد. چرا كه در ايران قانوني نداريم كه اين كپيكنندگان غيرمجاز را مجازات كند. ما خودمان اين حرف را هميشه ميزديم. اما از وقتي در سينما اين مشكل به راحتي حل شد، نميتوانيم قبول كنيم كه چرا در موسيقي جلوي اين كار را نميگيرند.سيروان: در موسيقي به نظرم يك دستهايي در پشت پرده هست كه نگذارند اين اتفاق بيفتد. مسئله اين نيست كه نتوانند (چون درباره فيلمها ثابت شد كه ميتوانند)، ظاهراً مسئله اين است كه نميخواهند!سيروان: مثل اين است كه شما يك جنس دزدي را بگذاري پشت ويترين و قيمت رويش بگذاري، تازه تبليغش را هم بكني! تنها چيزي كه در ايران اينجوري است موسيقي است. علي: نميدانم سيروان، شايد دليلش اين است كه اصلاً اين را محصول نميدانند! ما يك مشكل فرهنگي داريم. مثلاً تو را ميبينند و بهت ميگويند: «بابا يه دونه از اون CDات به ما بده ديگه!» نميگويد كه من 2 سال مردهام تا اين آلبوم درآمده، شب نخوابيدهام، بدبختي كشيدهام و ... يا توي رويت به خودت ميگويند: «يه دونه از روي اين رايت كن به ما بده!» سيروان: يا اينكه: «رو موبايلت نداري بلوتوث كني؟!» روي سايت خود من خيليها نوشته بودند كه ما هرچه به اين در و آن در زديم نتوانستيم آهنگهاي تو را با كيفيت خوب روي اينترنت پيدا كنيم. لطفاً لينك كيفيت خوباش را روي سايت بگذاريد! آدم ميماند به اينها چه بگويد.اينها احتياج به فرهنگسازي دارد. مثل همان قضيه فيلمها يا بستن كمربند ايمني است. كافي است 6 ماه سخت بگيرند و متخلفان را جريمه كنند تا درست شود. علي: البته دانلود فيلم هم سخت است. زانيار: الآن فيلمها را 1500 تومن ميفروشند و مردم برايشان جا افتاده كه نسخه اصل و با كيفيت را با قيمت مناسب بخرند. ولي انگار در موسيقي طرف زورش ميآيد چنين پولي را بدهد. يك مسئله تأثيرگذار هم تكنولوژي MP3 است. وقتي طرف يك سيدي MP3 را كه 20-15 تا آلبوم موسيقي دارد ميخرد 1500-2000 تومان، زورش ميآيد همين قدر پول را براي يك آلبوم بدهد.علي: ده بار پيش آمده كه به خود من خواستهاند اين CDها را بفروشند. مثلاً ميزنند به شيشه ماشين ميگويند MP3 منصور، معين، آرين (تازه آريان هم نه، آرين!!) آن يكي ديگر شاهكار بود كه ميگفت بيا «آرين 5» بهت بدهم! گفتم من كلاً 4 تا خواندهام، تو چطوري پنجمي را داري؟! (خنده جمع) سيروان: اين در همه جاي دنيا هست، منتها فرقش با ايران اين است كه اينجا قانوني است! علي: البته معضل بزرگ ما اينترنت شده استها! سيروان: حالا اينترنت را ميگوييم نميشود جلويش را گرفت، ولي اينها را كه ميشود جمع كرد. اصلاً مركز فروش موسيقي ايران شده در پمپ بنزينها!زانيار: اين هم مثل همان موضوع كمربند است. ممكن است در كوچهپسكوچهها مردم كمربند ايمنيشان را نبندند، اما در اتوبان لااقل ميبندند. من هم ميگويم جلوي مغازهها و دستفروشها را بگيريم، اينترنت پيشكش!سيروان: در شهرستانها كه مغازه سري اول را ميخرد، بعد از آن يكي را نگه ميدارد، هي از روي همان كپي ميكند ميفروشد. حالا بيا ثابت كن! علي: ما در آلبوم چهارم، لگد محكم را از شهرستانها خورديم! هيچ حرفي هم نميشود زد. خيليها اصلاً ويدئوهاي ما را نديدهاند. يكي ميپرسيد حالا شما اصلاً با كريس ديبرگ خواندهايد يا صدايش را برداشتهايد ميكس كردهايد؟! گفتم بابا فيلمش هست. اين نگاه در بين تهيهكنندهها هم باب شده. ما يك گزارشي براي شماره نوروز رفتيم كه نتايجش حيرتآور بود. ديديم نه تنها فروش ليبلي و اينسرتي (درصدي) آلبومها باب شده كه اينجوري به خواننده و صاحب اثر چيزي نميرسد (به غير از همان درصد فروش)، بلكه الآن خيلي از شركتها علاوه بر تمام هزينههاي انتشار آلبوم كه از خواننده ميگيرند، 15-10 ميليون هم اضافه ميگيرند تا آلبومش را منتشر كنند!علي: اصولاً در اين سيستم دلالها هميشه برندهاند و توليدكننده هميشه بازنده!سيروان: برخلاف اين چيزي كه ميگويند به نظرم بيزينس موسيقي پاپ خيلي هم سودآور است. و گرنه آدمهاي اين كار ميرفتند سراغ آن كاري كه سود بيشتري دارد، ميرفتند پفك ميفروختند! همه تهيهكنندهها هم هميشه مينالند و سر هنر منت ميگذارند كه ما به خاطر هنر داريم ضرر ميكنيم! اين ترفند تهيهكنندههاست كه هميشه بگويند ما با سيلي صورت خودمان را سرخ نگه ميداريم تا پول توليدكنندهها را ندهند! روز به روز هم دارند بزرگتر ميشوند و مافيايشان هم گستردهتر ميشود. علي: ما در خارج هم همين بساط را داشتيم. ميرفتيم كنسرت، از چند روز قبل Sold out ميشد، بعد برنامهگذار كنسرت خارجي ميآمد با ابروهاي گرهخورد و قيافه داغون كه من ضرر كردم! گفتم اگر تو با سالن پر ضرر كردهاي، ابلهي! مشكل از خودت است! اين ناليدن، روال بازار است، ربطي به موسيقي ندارد. به هر كس بگويي وضع بازار چطور است، ميگويد: خراب آقا، خراب!ما زماني كه داشتيم با كريس ديبرگ ضبط ميكرديم، دو تا اتفاق جالب افتاد. يكي اينكه «پرينس» آلبوم جديدش را لاي روزنامه منتشر كرد! يك روزنامهاي داشتند كه 5/1 ميليون نسخه تيراژ داشت، تبليغ كردند كه فردا آلبوم جديد پرينس ضميمه اين روزنامه است، مجاني! اما از آنطرف يك قرارداد تور بست. 150 اجرا كه از همان لحظه بليتهايش به فروش ميرفت و تمام درآمد او از اين راه بود. سيروان: آنجا هم همين ماجراهاست. مثلاً همين «پرينس» ظاهراً اسمش متعلق به كمپاني سوني بود. وقتي كه قراردادش را با سوني فسخ كرد، سوني حتي اسم او را هم ازش گرفت و پرينس 5-4 سال با يك اسم ديگر (يك حرف يوناني) فعاليت ميكرد. تا اينكه توانست پس از چند سال دادگاه و ... اسمش را پس بگيرد. كلاً تفاوت ايران با جاهاي ديگر دنيا اين است كه در آنجا يك شركت ميتواند يك آدم را از توي جوب بردارد و ظرف يك ماه تبديل كند به يك سوپراستار! اما در ايران برعكس است: يك شركت ميآيد دست ميگذارد روي فلان سوپراستار و ميتواند ظرف يك ماه بيندازدش توي جوب! (خنده جمع) تخصص اصليشان در اين است! علي، آن موضوع ديگري كه گفتي سر كريس ديبرگ پيش آمد، چه بود؟علي: آهان، يك اتفاق بامزه سر دانلود افتاد. يكي از بچهها آمد گفت اين آلبوم جديد كريس ديبرگ است. گفتم ايول، بگذار بهش تبريك بگويم. همان موقع ايميل زدم كه مبارك باشد و از اين حرفها. جواب داد كه آلبوم من بيرون نيامده كه، يك ماه ديگر ميآيد! (خنده جمع) و من خوردم توي ديوار! نميدانستم چه بگويم. آلبوم را به همه جاي دنيا فرستاده بودند كه همزمان در كل اروپا منتشر شود. در اوكراين يكي آلبوم را بلند كرده و گذاشته بود روي اينترنت! فكر كن ما يك ماه قبل از انتشار رسمي آلبوم، آن را شنيده بوديم! تنها كاري كه كردم اين بود كه گفتم اين آدرس سايت است، برو جلويش را بگير! كلي ضايع شديم! البته من توضيح دادم كه چون كار تو به طور رسمي اينجا نميآيد، ما دانلود كرديم كه ببينيم چه خواندهاي! سيروان: آره آنها هم ممكن است اين مشكلات را داشته باشند، اما با اين تفاوت كه صنعت موسيقي روي كنسرت ميچرخد. كنسرتهاي آنها آنقدر منظم است كه همه خرجشان را از آن درميآورند. علي: شبكههاي تلويزيوني هم خيلي مهماند، كليپ دارند. اما اينجا …؟! اگر به شبكه ماهوارهاي كليپ بدهي ممنوعالكار ميشوي! سيروان: خيليها اصلاً فكر ميكنند آنها كه كليپ دارند، مجازند! علي: الآن اكثر كساني كه كارشان گرفته، آنهايي هستند كه كارشان به صورت غيرمجاز گرفته، بعد تهيهكننده ديده طرف موفق بوده، گفته بيا من برايت مجوز بگيرم. اصلاً غير از اين الآن نداريم. رضا صادقي، بنيامين، حميد عسكري، محسن يگانه و …سيروان: تهيهكننده سريع ميآيد يك قرارداد تركمانچاي با طرف ميبندد كه من پارتي دارم، ميتوانم تو را مجاز كنم، خواننده هم فكر ميكند چقدر خوشبخت است كه از زيرزمين آمده روي زمين. اما نميداند كه اين اول بدبختي و استثمار اوست و از آن به بعد عملاً زندگياش مال تهيهكننده است! خواننده هم رويش نميشود بيايد به مردم بگويد اين جور كه شما فكر ميكنيد نيست و من بدبخت و بيچارهام! علي: مثل فيلم «هنرپيشه» بود!سيروان: خوانندهها اگر اينها را بگويند، جوانترها اين طوري به دام نميافتند. اما كسي نميگويد. به نظرم خود موزيسينها بايد بيشتر هواي همديگر را داشته باشند. همانطور كه تهيهكنندهها در ظاهر به خون هم تشنهاند، اما حسابي دستشان توي يك كاسه است! به قول معروف گوشت هم را ميخورند، اما استخوان هم را دور نميريزند! سايه هم را با تير ميزنند، ولي اگر لازم باشد با هم دست به يكي ميكنند تا يك نفر را نابود كنند. من ممكن است با خيلي خوانندهها رابطه خوبي نداشته باشم، اما ميگويم جلوي تهيهكننده دليلي ندارد كه خودمان زيرآب همديگر را بزنيم. پس اين ماجراي درگيري اخير تو با بنيامين چه بود؟سيروان: راستش دليل آن مصاحبه بنيامين را من نفهميدم. علي: دليل آن مصاحبه را هيچكس نفهميد! من خواندم نفهميدم چرا، بعد ديدم يك عده همين جوري دارند جواب ميدهند! (خنده) يعني، حامد بهداد، يغما گلرويي و … تعجب كردم. چون بنيامين همين جوريش حرفي نميزند، حالا نميدانم چه شده كه اينجوري … سيروان: من يك مسائلي را پشت صحنه دخيل ميدانم. چون بنيامين يك سوپراستار است و هنوز نتوانسته كنسرت بدهد! علي: خب چه ربطي دارد؟ تو هم نتوانستهاي كنسرت بدهي. لااقل به من گير ميداد! سيروان: بنيامين در آن مصاحبه بيشتر خودش را خراب كرده بود. اين كه بگويد مثلاً سرايدار ساختمان ما سيروان را نميشناسد، خب مثلاً كه چه؟ اين خوب است؟البته محسن رجبپور ميگفت بنيامين منظورش اين بوده كه موسيقي سيروان نسبت به من موسيقي خاصتري است!سيروان: اينكه توجيه است. چون گفته بود آلبوم سيروان را هركس خريده، خواسته ببيند اين رقيب بنيامين كيست و بعدش سرخورده شده! حالا آلبوم كدامتان بيشتر فروخت؟سيروان: بنيامين كه قطعاً بيشتر فروخته، اما نه در آن حدي كه اينقدر شلوغش كنند. اصلاً چه شد كه شما با هم آلبومهايتان را منتشر كرديد؟سيروان: اول اينكه اگر شماره مجوزهاي ما را ببيني، تنها 4-3 تا شماره با هم اختلاف دارد، يعني ارشادي كه مدتها به كسي مجوز نميداده، در ارديبهشت، يكهو ظرف چند روز به هر دوي ما مجوز ميدهد! دوم اينكه من بدم نميآمد اين اتفاق بيفتد. من با بنيامين كاري ندارم، بيشتر به خاطر محسن رجبپور بود. يك سال و نيم پيش گفت كه آلبومهاي ما به هم نخورد، گفتم من اتفاقاً دوست دارم اين اتفاق بيفتد! يعني تو با رجبپور كَل داشتي؟يك همچين چيزي! از طرف ديگر فكر ميكنم حسينخاني هم بدش نميآمد كه با اين كار هم به رجبپور لطمه بزند و هم مرا نابود كند، از ديد خودش. به اين خاطر كه حتي يك عدد پوستر براي كار من سفارش نداد. تمام پوسترها، استندها، آگهي همشهري و … همه را من از جيب خودم دادم! چرا؟ چون حسينخاني ميخواست آلبوم من در مقابل آلبوم بنيامين نفروشد و مثلاً حال مرا بگيرد! زانيار: اين جوري شد كه ما پوسترها را شبانه پخش كرديم! (خنده) سيروان: آره، بنيامين گفته بود اينها شبانه پوستر پخش ميكردهاند! آخه مگه شبنامه است؟! چه قدر براي آلبوم پول گرفتي؟ ايران گام كه ميگويد رقم خيلي خوبي گرفتهاي.سيروان: نه، مثل اين است كه تو ميخواهي خانهات را 30 ميليون رهن بدهي. بعد اشتباهي ميروي 50 ميليون ميفروشي، در حاليكه خيال ميكردي 50 ميليون رهن دادهاي! پيش خودت ميگويي ايول چه مشتري خوبي، بعد ميفهمي حواست نبوده و به جاي اينكه رهن بدهي فروختهاي! آنهم نه مثلاً با 500 ميليون، با 50 ميليون! تهيهكنندهها خيلي زرنگاند. آخه يك داستاني بايد پشت اين ماجرا باشد كه طرف نخواهد آلبوم خودش بفروشد. خيلي منطقي نيست.سيروان: گفتم كه بيشتر يك بازي است. مثل آبراموويچ كه چلسي برايش fun است. فلان ستاره جهان را ميخرد ميآورد مينشاند روي نيمكت، چرا؟ چون دلش ميخواهد اين ستاره مال او باشد و او هم با نيمكتنشين كردن آن ستاره تفريح ميكند! از همان سال 76 هم همين حرفها بود. همان زمان هم اين ماجراي قرارداد تركمانچاي را درباره شادمهر و … ميگفتند. اما هنوز خوانندهها درس نگرفتهاند.سيروان: چون خيلي رسانهاي نشد. علي: به خاطر اينكه ما در ايران نميخواهيم سوپراستار داشته باشيم. در دنيا ميآيند يكي را گنده ميكنند، تا يك عده از كنارش نان بخورند. اما در ايران اينجوري نيست…در ايران يكي را هي گنده ميكنند كه وقتي خورد زمين بيشتر بخندند!علي: در دنيا وقتي تو بزرگ شوي، Agent ميگيري، اما در ايران تو كارمند آن طرف ميشوي! سيروان: دقيقاً. Agent ميشود رئيس تو. علي: اين اشكال سيستم اينجاست. سيروان: در دنيا يك آدم را از صفر به جايي ميرسانند، در ايران ميآيند آن كسي كه خودش به يك جايي رسيده را لجنمال ميكنند، از كنارش پول درميآورند و خودش را نابود ميكنند! علي: شانس ما اين بود كه محسن رجبپور سرش درد ميكرد براي كارهاي جديد. سيروان: همه چيز شانسي است ديگر، حساب و كتاب ندارد. ممكن است با يكي طرف شوي كه دعوايتان شود و نتوانيد با هم كنار بياييد. علي: البته مشكل ما چيز ديگري است. مشكل ما اين است كه تعدادمان زياد است، رقمي كه وارد گروه ميشود، ميپكد! هيچي تهش نميماند. آن زمان ميگفتي كه رقمي كه بابت آلبوم چهارم آريان گرفتي...علي: ... رقمي كه بابت آلبوم چهارم آريان گرفتم، حقوق دو ماه و نيم كارمندي (مهندسي)ام است! دو سال رويش وقت گذاشتهام و ... سيروان: چند روز پيش داشتيم با زاينار حساب ميكرديم كه اگر در اين دو آلبوم قبلي، فكر كنيم همه ملوديها و تنظيمها، ميكس و مسترينگ و صدابرداري و ... از آسمان افتاده، تهش 3-2 ميليون اگر مانده باشد! زانيار: يعني اگر ميخواستيم پول ملودي و تنظيم و ... به كسي در حد سيروان بدهيم، الآن 20 ميليون بدهكار بوديم! علي: ما هم شانس آورديم كه كارها را خودمان ميسازيم. البته مشكل ما كار گروهي است كه تقسيم ميشود – وگرنه 12 سانس كنسرت در تهران رقم خوبي ميشود، اما براي خواننده تك. من كه پول خواننده تك نميگيرم.شاهكارش كنسرت چند سال قبل در گلف كلاب دوبي بود كه هر كس سن آن كنسرت را ميديد، فكاش ميافتاد، اما من از آن كنسرت سيصد هزار تومان گرفتم! رقم وقتي به آريان ميآيد، حداقل يك صفرش ميپرد! چون 11-10 نفريم ديگه! آلبوم هم كه آنطور...سيروان: من اينجوري بهت بگويم كه اگر همين آلبومم را روي سايتام ميگذاشتم چند برابر برايم سود داشت. لااقلش اين بود كه آقا بالاسر نداشتم و در عوض امتياز آهنگها مال خودم بود، كنسرت ميگذاشتم ازش پول درميآوردم. ميتوانستي حتي براي سايت آگهي بگيري.علي: ما اخيراً يك سينگلي ساختهايم براي سازمان ملل و گذاشتهايم روي سايت، 666 هزار هيت و 28 گيگابايت دانلود داشتهايم. سيروان: اتفاق بدتر اين است كه تهيهكنندهها دارند كاري ميكنند كه از كنسرت هم پولي به خواننده نرسد. علي: اوه اوه، اين ديگر خيلي بد است. چه جوري؟سيروان: همينجوري كه گفتم ديگر. امتيازش مال اوست... علي: ميگويد بايد پول بدهي تا بگذارم اجرايش كني؟زانيار: كاش اين را ميگفت. علي: همه جاي دنيا همين كار را ميكنند. سيروان: ميگويد نه برايت كنسرت ميگذارم، نه ميگذارم بروي با كس ديگري كنسرت بگذاري!علي: آخه كنسرت برايش درآمد دارد. اين خيلي عجيب است!سيروان: حاضر است از اين بگذرد كه پس فردا خواننده ديگري برايش شاخ نشود!علي: خدا را شكر كه ما از اين مشكلات نداريم. مشكل ما همان است كه گفتم. از طرف ديگر، آريان مال اجراي زنده است. سيروان هم آن اول گفت. اما يك وقت كنسرت ما يك سال و نيم گير ميكند. شرايط مملكت جوري است كه ممكن است 2 سال اصلاً بهت سالن براي كنسرت ندهند. بعد از آنطرف يكهو در كنسرت باز ميشود و 50 نفر با هم كنسرت ميگذارند! با اين تفاسير، علي كه مهندس است، سيروان هم كه براي زيرزمينيها و روزمينيها تنظيم ميكند و پول درميآورد. ديگر اصلاً براي چي ميخوانيد؟علي: فكر ميكني غيرمجازها الآن وضعشان از ما بدتر است؟ الآن كلاً خالتورها و غيرمجازها وضعشان خيلي خوب است. الآن سيروان براي مهدي اسدي يك آهنگ تنظيمكرده و او براي هر عروسي يا مهماني كه ميرود، 7-6 ميليون پول ميگيرد!زانيار: سيروان روي 2 آلبوم 8 سال وقت گذاشته، اما مهدي اسدي با همان دو آهنگي كه سيروان برايش تنظيم كرده، به اندازه 80 سال پول درآورده!علي: (خنده) راست ميگويي!سيروان: آدمهايي كه كار مجاز ميكنند، سخت است برايشان كه از همه چيز بگذرند و مثلاً بروند مسافركشي. چون زحمت اين كار را كشيدهاند، سالها دنبال مجوز دويدهاند و ...الآن همه موزيسينها شغل دوم و سوم دارند.سيروان: ما ديگر مثلاً موفقترين خوانندگان پاپايم و وضعمان اين است، واي به حال بقيه. علي: گروه ما هم همه همينجوري هستند. آن يك سال و نيمي كه ما تعطيل شديم كه اصلاً فاجعه بود. يعني حتي آن كوچولوههمان هم (كه از پدرش پول ميگرفت) رفت سركار! بعد سن و سال ما دارد ميرود بالا! من تا چند وقت ديگر موهاي سرم سفيد ميشود، بعد بيايم براي تين ايجرها بخوانم؟!سيروان: فقط همين خوانندههاي تك و توكي كه تلويزيون ساپورتشان ميكند وضعشان خوب است. علي: مگر آنها درآمد دارند؟سيروان: آره، احسان خواجهاميري در همين يكي دو سال اقلاً 3 ميليارد درآورده! علي: خب احسان 350 تا اجرا رفته كه اقلاً 300 تايش ارگاني بوده!سيروان: جالب اينجاست كه ضعيفترين خوانندهها هم با تلويزيون كار ميكنند و بيشترين پول را درميآورند. علي: البته احسان به نظر من اينجوري نيست و خوب ميخواند. سيروان: حالا او استثناء!زانيار: شما حساب كن آريان 1 و 2 اگر دو سال از تلويزيون پخش ميشد، هر شب اين سريال، آن برنامه، عيد نوروز، عيد غدير شما را ميبردند در تلويزيون بخوانيد، الآن آريان اينجا بود؟علي: نه خب، خيلي فرق ميكرد. منتها به نظر من الآن روي دست همه اينها، بچههاي خالتورند كه حسابي دارند پول درميآورند. سيروان: آن يك شغل است، تو ميتواني انتخاب كني بروي يا نروي. اما من حاضرم بروم تلويزيون به شرطي كه آن كاري كه ميخواهم را بكنم. نكته اينجاست كه شما ميتواني انتخاب كني خالتور بروي يا نه، ولي نميتواني انتخاب كني تلويزيون بروي يا نه!علي: اين منطقي است. سيروان: تو خالتور ميروي؟ حاضري بروي؟علي: نه.زانيار: اين يك رقابت نابرابر است. علي: با وجود تمام اين احوالات، اگر ما دستمان در كنسرت گذاشتن باز بود، خيلي فرق ميكرد. اينكه ما بدانيم كنسرت امشبمان كنسل نميشود، يا ميتوانيم براي ششماه، يك سال آينده برنامه بگذاريم، روزگارمان غير از اين بود. اما كل مديريت استراتژيك ما 6 ماه آيندهاش مشخص نيست، چه برسد به موسيقي و كنسرت!الآن براي اولين بار است كه حميد عسكري و آريان 20 روز قبل از كنسرتشان دارند بليت ميفروشند. اين اصلاً سابقه نداشته، چون مجوز كنسرت نهايتاً يك هفته قبل از اجرا صادر ميشد هميشه! حالا به خاطر اين كه قرار است كمي فضا را بازتر كنند اين اتفاقات هم ميافتد.علي: الآن تنها دلخوشي ما به يكسري هوادار پر و پا قرص است كه در همه شرايط با ما هستند. در آن كنسرت باشگاه انقلاب معروف كه كنسل شد، خيليها ميگفتند ما نميآييم پولمان را پس بگيريم! كه ما گفتيم آقا بياييد، كار ما از اين حرفها خرابتر است!زانيار: تازه راجع به CD كه گفتيم خوب است، كنسرت كه بگذاري هر كس ببيندت ميگويد 3 تا بليت واسه ما بگذار! 15 تا بايد بدهي به ارشاد، 20 تا سالن، 50 تا تهيهكننده و... پس چه ماند؟!علي: اصلاً جالب است كه در همه جاي دنيا رديف اول كنسرت مال Super fanهاست، اما در ايران عموما يكسري آدم غريبه آن جلو نشستهاند كه دارند با سگرمههاي درهم چپچپ نگاهت ميكنند!در آن كنسرت كريس ديبرگ كه من رفته بودم يك كار جالبي كرده بود كه ماها كه بليت VIP داشتيم وسط سالن بوديم و آن جلو هواداران دوآتشه بودند كه شلوغ ميكردند و بهش انرژي ميدادند! بليت كنسرت لندن مايكل جكسون را هم من داشتم كه مُرد! براي VIPهاي آن كنسرت ميگويند ليموزين ميفرستند دنبال طرف! سيروان: آقا خيلي دِپ زديم ديگه! (خنده جمع) آره، يك كم بحث را موسيقاييترش كنيم. راجع به ترانههاي آلبوم سيروان (كه خيليها ميگويند نسبت به پارامترهاي ديگرش مثل ملودي و تنظيم و ... ضعيفتر است) حرف بزنيم و تنظيمهاي جديد آريان كه بعد از رفتن نينف، خود علي آهنگ را تنظيم ميكند.علي: من توي راه كه ميآمدم داشتم راجع به اين فكر ميكردم كه كارهاي اول و دوم آريان خيلي «دِلي»تر بود. به محض اينكه كار اول را منتشر ميكني، ميآيند خِفتات را ميچسبند كه اين كار را بكن، اين كار را بكن. اين «اينكار را بكن»ها ديوانهات ميكند و باعث ميشود از همه چيزهايي كه در ذهن داشتهاي دورت كند. من احساس ميكنم از آلبوم سوم، ديگر ما كار دلمان را نميكنيم. همهاش نگاهمان به منتقدين است، به تهيهكننده است، به مردم است، اين جوري از دلمان دور شدهايم. گاهي من حتي با رجبپور اختلاف داشتهام كه ميگفته فلانآهنگ را اصلاً دربياوريم از آلبوم. اما من گفتهام: «بابا بذار يه آهنگ هم به دل من باشه!» مثل «ساحل» آلبوم 4، «شاپرك» آلبوم 3 و … اين آهنگهايي كه من خودم دوست دارم. يا بايد بقيه را ول كني و بگويي من كار خودم را ميكنم، كه در اينصورت اگر آلبومه گير كند، همه ميگويند تقصير تو بود! اينجوري آدم گير ميكند. يكي ميگفت چرا در كارتان كمانچه نداريد؟! يك نفر يك آهنگ Rave خفن آورده بود كه يك ربع فقط «دوبس دوبس» ميكرد: ميگفت چرا عين اين نميسازيد؟!ماجراي كبكه و كلاغه است!علي: آره. حالا من درباره سيروان هم فكر ميكنم همين دردسرها را دارد. من احساس ميكنم سيروان مايل به راك است. بعد يك جاهايي ميآيد با پاپ امروزي قاطي ميشود و آنوقت من فكر ميكنم نه سيروان شده، نه آنها. اين وسط گير كرده. سيروان، تو با تهيهكنندههاي اين 2 تا آلبوم سر اين چيزها درگير بودهاي؟سيروان: نه خوشبختانه. من كاري كه خواستهام را كردهام. شايد در آلبوم اول بگويم دلم نميخواست آن آهنگ شش و هشت را بخوانم، ولي در آلبوم دوم از هيچ آهنگي پشيمان نيستم. چون اين يك مجموعهايست كه در كنار هم كامل است و سيلقه مرا نشان ميدهد. به همين خاطر است كه هميشه از سينگل بدم ميآمده و دلم نميخواهد مردم با يك آهنگ دربارهام قضاوت كنند. سر بحث شعر هم من قبول ندارم كه اينها چرند است يا غلط دارد. آره، ولي آن جوري كه تو ميخواهي سر تنظيم و ... با بقيه پوززني كني، سر شعر نميتواني.سيروان: من اين پوززني را بيشتر از هركس با خودم دارم! ولي به نظرم آلبومهايي كه الآن ميآيند از نظر شعر ضعيف يا نهايتاً متوسطاند. اما ترانههاي من اقلاً متوسط روبه بالا هستند. حالا نميخواهم اسم ببرم. خيليها از بيرون گود به قضيه نگاه ميكنند. علي: ما يك بار با يكي مصاحبه داشتيم، گفت چرا شما اينقدر ترانههاي اميدبخش ميخوانيد؟! گفتم چه بخوانيم؟ شما اگر از اين سبك خوشت نميآيد، برو چيز ديگري گوش كن. من دلم ميخواهد از اين چيزها شعر بگويم. فرق شما با سيروان اين است كه زبان شما زبان استعاريتري است ولي كلام سيروان كلام سادهايست.علي: من در همين آهنگ آخرمان «صداي پاي اميد» (كه براي برنامه جهاني غذاي سازمان ملل) خوانديم، شعرم را خيلي تلخ شروع كردم: «هر روز و هر جا هزارون گرسنه / با چشمايي معصوم و پاك …» بعضي از هواداران ما جا خورده بودند كه: توقع نداشتيم از شما. من گفتم اين ماجرايش فرق ميكند. وقتي از تلخي ميخواهيم بگوييم، زباني غير از اين نميشود استفاده كرد. اما باز از اواسط آهنگ شعر را ميآورم در همين فضاي آريان: «مث پرندهاي كه ميتونه / توي روزاي سخت زمونه / خودشو بزنه به آب و آتيش / تا به لونه غذا برسونه…» شعر و ملودي بايد روي هم چفت شوند. در «ساعت 9» به نظرم اينها چفت شدهاند. زانيار: مهمتر از همه چفت شدن اينها با صدا و كاراكتر خواننده است. همان «وايسا دنيا»ي رضا صادقي را كه سيروان تنظيم كرده، خودش نميتواند بخواند، اصلاً با صداي او سازگار نيست. علي: در تنظيم هم همين را ميشود گفت. يك وقت تو زير يك آهنگ فقط يك گيتار ميزني و ميبيني چه قدر جواب داد، در حاليكه خيليها ممكن است بگويند تو كاري نكردهاي!نمونهاش الآن جلوي رويمان است، البته پوسترش: لئونارد كوهن! در آثارش ممكن است كار عجيب و غريبي نكند، اما ميليونها عاشق دارد.علي: هر كسي كاراكتر صدايي خودش را دارد. «طفره نرو» را زانيار خوانده جواب داده، اما اگر سيروان ميخواند ممكن بود خوب نميشد. زانيار: مسئله بعدي حق انتخاب است. ما كه نميتوانيم براي كار سيروان بدهيم علي معلم يا يغما گلرويي شعر بگويد! نميگويم اينها بدندها، نه! ولي مثلاً يغما براي سيروان چه شعري ميتواند بگويد؟مثل فريد احمدي و بنيامين.زانيار: آن ترانهها كه به نظرم واقعاً مزخرفاند!سيروان: «من تورو، تو منو، من تورو، تو منو».... زانيار: «من تورو دوست دارمت»...«كجاي دنياي»!سيروان: اينها همه اشتباهند ديگر! علي: فريد احمدي به نظر همه، ترانهسراي خيلي خوبي است، يكي دو شعر عالي دست بنيامين دارد كه فوقالعادهاند و من چندبار به بنيامين گفتهام اينها را بده به من! زانيار: مثل «گل ياس» شادمهر. سيروان: اما در آن آلبوم ترانه چندان خوبي ندارد. زانيار: حالا اسم نياوريد، ولي يكي از آلبومهايي كه همين چند روز پيش منتشر شده، ترانههايش را روي كاغذ بنويسيد تا ببينيد نه وزن دارد، نه قافيه، نه معني! علي: يك روز ما در استوديو نشسته بوديم، يك خانمي آمد گفت اين شعرها چيه ميخوانيد؟ من چند تا شعر بهت ميدهم اينها را بخوان! مطلع اين شعر را من به شما ميگويم، خودتان قضاوت كنيد: «كافه تعطيله، بد مستي نكن!» حالا آريان رو تصور كنيد كه ميخواهد اين شعر را بخواند! (خنده جمع) بيشتر به درد رضا يزداني ميخورد.
ادامه دارد ...
نویسنده : حميد منبتي - ميثم يوسفي
برای "نسیم هراز"
Source: http://arian4u.com/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر